مطلبي كه ميخوام بگم راجب يكي از دوستانمه كه ازم راهنمايي خواست و منم در
همسریابی اینترنتیدوست داشتم جواب بهتري بهش بدم اينجا ميخوام مشورت بگيرم. دو هفته پيش دوستم اتفاقي وارد سايتي ميشن و براي خروج از سايت به مشكل ميخورن و اتفاقي از يكي كاربرا درخواست كمك ميكنن و ايميلشون رو اون شخص ميدن كه از طريق ايميل كمكشون ميكنن تا خارج بشن...در پيامهاي بعدي اين آقا دنبال آشنايي بيشتر بودن ولي ايشون جوابي نميدن تا اينكه اون آقا از خودشون و مشكلاتشون حرف ميزنن و دوستم براي تشكر حداقل ميخوان به حرفاشون گوش بدن ...تا اينكه با صحبتهايي كه داشتن اين آقا دنبال همسر بودن و پس از چندروز ابراز علاقه كردن و خواستگاري رو مطرح ميكنن دوستم قبول نميكنن چون شرايط ايشون رو قبول نميكنن. ..ايشون هم سن دوستمه و در حال حاضر بيكار و به لحاظ مالي شكست خوردن و دنبال گرفتن طلبهاشون هستن. ..اصرار هم ميكردن كه بيان خواستكاري و به خانوادشون بگن. ..اين آقا مشهدي هستن و دختر خانوم غرب كشور. ..مشكل اينه كه دوستم نميخواد جوابي بده تا زماني كه ايشون نشناخته و نديده. ..اين آقا مصر هستن كه رسمي بشه اين آشنايي اما دوستم ميخوان صبر كنن تا شناخت نسبي حاصل كنن. .ميدونم كه اكثريت ميگين اين راه اشتباه و بايد ردش كنه اما دوستان فقط توهين يا. ..به اين دوست ما نكنين ...راه حل بدين تا بتونه جواب درستي واسه خودش پيدا كنه ...نا گفته نمونه اين آقا تو اين مدت حرفي نزدن كه موجب هرزه گي بشه و با حترام و رعايت حق متقابل بوده و دوستم در حال حاضر جواب منفي دادن اما اين آقا مصرن و ميگن كه من جز شما به كس ديگه فك نميكنم حتي اگه بخواين صبر ميكنم تا جواب منطقي بهم بدين...دوست من هم سنشون بالاست و نميخوان تصميمي بگيرن كه پشيمون بشن اما نميخوان اين فرصت رو از دست بدن. ..راهنمايي شما چيه؟صلا ......و اکثر مواقع هم به شدت هول میشه یه جورایی اگه من حرف نزنم هیچ حرفی رد و بدل نمیشه و بیشتر خراب میشه ....
خیلی به راهنمایی تون احتیاج دارم این داستان تا حالا چند بار تکرار شده برام و وقتیب تحیلیل یمکنم میگم منم بودم نمیپسندیدم ..........
پیشاپیش ممنون از نظراتتون . داغون شدم طرف فامیلم بود و از خانوادهای مقید و مذهبی خودمم مانتویی هستم اما آدم مقیدیم و حجاب رو سعی میکنم به صورت کامل رعایت کنم، مشکلمو با خواهر شوهرم درمیون گذاشتم چون به نظرم تو اعضای خانوادش از همه عاقلتر بود و منطقی تر برخورد میکرد ناراحت شد و گف بزا موضوعو به یک صورتی که مثلا مشکل مالی دارین با پدرم مطرح میکنم تا یه جوری به اسم اینکه دارین خونه میخرین پاشین و جلو خانوادتم طبیعی باشه اما بعد از گذشت یک ماه هیچ تدبیری پدر و مادرش نیاندیشیدن و خودم دست به کار شدم و هر طوری بود به خانوادم گف دوری ازتون خیلی سخته برام و میخوام بیام نزدیک شما تا تونستم اسباب کشی کنم و جامو عوض کنم زن صاحب ملکمم فهمید که میدونم اصل داستانو و چون فامیل بودیم و رفتار خوبی ازم دیده بود به کسی چیزی نگف خیلی الان داغونم موندم چی کا کنم دلم خیلی عمل به عوامل استحکام خانواده:
سلام و خداحافظی کردن، استقبال و بدرقه کردن، نحوه صدا زدن همدیگر، نحوه ارتباطات کلامی و غیر کلامی، پخت و انتخاب غذا، تعامل در سفر، شوخی و مزاح، استفاده از "ما" به جای "من"، نظافت منزل و اسباب و اثاثیه، قدر شناسی، تشکر و هدیه دادن، احترام کردن، وقت گذاشتن برای خانواده، اولویت اول در زندگی همسرداری، مدیریت خانه و بچه داری است، تقسیم کار و دادن مسئولیت، آراستگی ظاهری زن و شوهر، ایجاد تنوع در لباس، غذا، چیدمان منزل، رفتار جنسی، پوشش لباس، ایجاد جذابیت حقیقی در تمامی رفتارهای کلامی و غیر کلامی؛ خصوصاً مقدمات خواب و همبستری و ارضای کامل جنسی طرفین، مدارا در روابط جنسی، ایجاد همفکری در تصمیمات مهم، صبر و تحمل متقابل، مداومت در محبت، مهربانی و نرم زبانی، رعایت عفت و پاکدامنی طرفین، حفظ استقلال و جلوگیری از دخالتهای دیگران و عمل به هر آنچه که باعث نزدیک شدن به همدیگر میشود.2. دوری از عوامل مخل به زندگی:
توقعات بیجا، سوءظن، خودنمائی و چشم چرانی، بد اخلاقی و عصبانیت، خِست، تجمل گرایی، عدم رعایت حقوق مالی طرفین، لجاجت، نیش و زخم زبان، معاشرتهای غیر مشروع، عدم درک و تفاهم، سلطه جویی، تحقیر، حساسیت و تجسس در امور شخصی، به رخ کشیدن ثروت و مکنت، افشای خطاها و عیوب همدیگر، خود پسندی و تفاخر، روحیه تلافی جویی، پنهان کاری، پرخاشگری و خشونت، مقایسه کردن، خط و نشان کشیدن، دلبستگی و وابستگی به خانواده، نوع شغل و تحصیل، غیرت ورزی و تعصب بیجا، اختلاف در خواسته ها و سلائق، ناهماهنگی در عوامل فرهنگی و دینی و نیز سطح تحصیلی و سن.
خلاصه: دوری از هر آن چیزی که زن و شوهر تشخیص می‌دهند به آرامش و آسایش زندگی آنها آسیب می‌زند.ه توصیح بودم که من احسااساتم درگیر نبوده که جوابشو دادم .اصلا بعد گذشت سه ترم از دانشگاه حتی نمیدونستم که ایشون مجردن یانه و اصلا این موضوعات برام اهمیتی نداشته نه درمورد ایشون ونه سایر همکلاسیها.
خودم بیشتر با نظر اقای mohammad 1365 موافقم و فکر میکنم میخواد درمورد من مطمىن بشه چون من برخوردم خیلی خشکه هم باایشون وهم کل اقایون کلاس .
اگرهم میگم ایشون محترم هستم بخاطر نحوه برخورد و ارتباطشون با همکلاسیها و اساتید هست وهم جدیت و تلاشی که تو کار و درس دارن ضمنا سن کمی ندارن که قصدشون دوستی باشه حدود 35 سالشونه
بازم ممنون از راهنمایی همه
اینکه مشکل اخلاقی همسرتان را برملا و فاش کنید، یقیناً اشتباه بزرگی است و مشکلات را بیشتر خواهد کرد. لذا از آن صاحبخانه عذر خواهی شود و خواهش کنید و بگویید که این راز را به کسی نگوید و با همفکری و کمک دیگران و بدون ایجاد حساسیت و با دلیل محکم، حتماً از آن محله بروید.
راهکار حل این مشکل یقیناً این نیست که زندگی را به هم بزنید و مشکلات بیشتر و بزرگتری را برای خودتان ایجاد کنید. در تمام زندگیها این مشکلات و بزرگتر از این مشکل، به وجود می‌آید. هنر این است که صبر و تحمل را بیشتر کنید و با مدیریت صحیح این مشکل را حل کنید.
نتیجه: 1. دور شدن از این منزل. 2. حفظ اسرار زندگی خودت. 3. استحکام بنیان زندگی. 4. دوری از عوامل مخل به زندگی.
دعاگوی شما هستیم. وفقکم الله
ین است که قبل از هرگونه تصمیم‌گیری، به اتفاق همسرتان به صورت حضوری نزد مشاور خانواده بروید و مشکلتان را با او در میان بگذارید تا مشاور با دیدن شرایط هردوی شما بهترین راهنمایی و مشاوره را به شما بدهد. از این رو از همسرتان بخواهید که هردو پیش مشاور بروید تا مشکل موجود حل شود.در مورد پسرخاله‌تان هم بهتر است در حال حاضر اصلا درباره‌اش فکر نکنید؛ چون شما فعلا متاهل هستید و نسبت به همسرتان علیرغم رفتارهای نادرستش، به عنوان همسر متعهد هستید.
لذا نباید هرگز تصمیمی که برای زندگی فعلی خود می‌گیرید، صرفا به امید رسیدن به پسرخاله‌تان باشد؛ زیرا هیچ معلوم نیست که شما با جدا شدن از همسر فعلی خود بتوانید با پسرخاله‌تان
ازدواجکنید؛ چه بسا بعدا نظر او تغییر کند یا اینکه خانواده او اجازه ندهند که با شما ازدواج کند ویا علیرغم ازدواج با او، پسرخاله‌تان همان کسی که تصور می‌کردید نباشد و ... پس هرگز با تصور رسیدن به پسرخاله‌تان، تصمیم برای زندگی فعلی خود نگیرید، بلکه با فرض اینکه پسرخاله‌ای وجود ندارد، با کمک مشاور حاذق وباتجربه برای زندگی خود تصمیم‌گیری کنید.با آرزوی موفقیت
اط های پنهانی احتمال اسیب بسیار بالاست ممکنه از دختر خانم سو استفاده شود و با یک عمر پشیمونی گوشه نشین خونه گردد یا اینکه خانواده ها هیچ وقت موافقت نکنند و فراموشی دردناکی را تحمل کند.در ضمن ممکنه تنها دلیل خانواده شما شغل نباشد و ملاک های دیگری هم مد نظرشون باشد که منظقی است اما شما به دلیل وابستگی ان اصول مهم را نادیده بگیرید.بهتره برای روشن شدن قضییه به مشاور حضوری مراجعه کنید و طی صحبت هایی اگر وی تشخیص داد انتخاب شما احساسی نبوده می توانید از طریق واسطه و بزرگترها خانواده را برای این
ازدواجراضی کنید.موفق باشید
ا نمانند... .یکی از دختر خانمهای، هم دانشگاهی بنده به شدت با بحث عقدِ محرمیتِ موقت، در ایام نامزدی مخالفت می کرد و در کلاس همیشه جبهه می گرفت، تا اینکه بعد از مدتها خواستگاریهای مختلف و متعدد، یک مورد ظاهراً بسیار خوب نصیبش شد و علی رغم میل باطنی اقدام به اجرایی کردن نظر بنده کرد که اتفاقاً بسیار کارساز بود و نتیجه داد و متاسفانه بعد از سه هفته متوجه شد که آقای به اصطلاح بسیار خوب، معتاد هستند. در نتیجه، فوراً و بدون معطلی و بدون هیچگونه مشکل قانونی و شرعی و شکایت و دادگاه و... عقد موقت به هم خورد و بسیار از بنده تشکر کرد و البته دختر عاقلی بود و مراقبت کرده بود و هیچگونه مشکلی هم برایش پیش نیامده بود.در مورد مشکل شما:اگر دوشیزه هستید، شاکر خداوند باشید و از این به بعد با دقت و و سواس بیشتر سریعاً در پی رفع مشکل ایشان و اتمام حجت باشید و از طریق مشاوره و اقدامات بعدی مشکل را حل کنید و در صودر
ازدواجرعایت معیارهای اصلی، لازم و ضروری است که شما می فرمایید متناسب هستید. پس از این جهت مشکلی نیست و عقلانی است.اما اینکه می فرمایید، ایشان دو سال دیگر و شما 14 سال دیگر شانس زندگی دارید؟! خودتان می دانید این حرف و معیار اصلاً عَقلانی و حتی علمی نیست.کوتاه و طولانی بودن عمر در دست خداست و بعضی حتی تا بیش از صد سالگی با صحت و سلامت زندگی می کنند و بعضی در سن پایین هم نیاز به پرستار دارند. بنابراین این احتمال را بدهید که شاید ایشان چند سال دیگر، نیاز به پرستار داشته باشد؛ به صِرف احتمالِ پرستاری کردن در آینده، خواستگار را رد نکنید. لذا با ایشان بیشتر صحبت کنید و از بیماری و... بپرسید. ناگفته نماند معمولا قند، فشار خون و چربی برای بالای شصت امر عادی است.ضببین هما خانم بعضی وقتا ادم به یکی چندین دفعه فرصت جبران میده اما بازم اگر اشتباه کرد ته دلش دوست داره بازم بهش فرصت بده.اما یکوقت دیگه هست به یک نفر چندین بار فرصت دادی و دیگه خسته شدی جوری که نمیتونی تحمل کنی و میگی عطایش را به لقایش بخشیدم اونوقت دیگه باید به هر قیمتی دل کند و رفت و همه مشکلات بعدی و حتی نبود خواستگار مناسب را به تن مالید.من یک خواستگاری داشتم که هزار بار بهش فرصت جبران دادم و اونم براش امر مشتبه شد که من تا قیامت صبر دارم اما اخر سر علی رغم اینکه دیگه به این قضیه و بودنش عادت کرده بودم زدم زیر همه چیز و یکهو کاملا کات کردم.حالا داره به اب و اتیش میزنه و هرروز زنگ و پیام اما من جواب نمیدم که نمیدم حتی اگر بشنوم فردا روز رییس جمهورم شده محاله جوابشو بدم و ترجیح دادم این ادم تو زندگیم نباشه حتی اگر فردا روز هیچ خواستگار مورد دلخواهم هم نباشه. بعضی وقتا باید خیلی قاطع تصمیم گرفت.از یک حدی به بعد دیگه نباید فرصت داد.
فراوانی می باشد،از جمله عدم شناخت طرف مقابل ،بدلیل علاقه قبل از عقد، زیرا که عشق چشم دل را کور می کند جلوی دید یا شناخت را می گیرد و بخاطر همان علاقه عیوب طرف مقابل نادیده گرفته می شود.
بهتر است به این ارتباطها(هر چند در حد نگاه کردن یا یک پیامک) خاتمه بدهید و اگر ایشان تقاضای ارتباط و دوستی کردند به او بگویید به این ارتباط ها خوش بین نیستی و اگر واقعا قصد
ازدواجدارد، از طریق خانواده اقدام کنند،برای اینکه متوجه منظورشان بشوید،شما با او کلا قطع ارتباط کنید، به او یک ماه مهلت دهید تا اگر واقع قصد ازدواج داشت از طریق خانواده اش اقدامی کند و می توانید این مدت را کمی تمدید کنید، اما اگر از خانواده او خبری نشد،معلوم می شود که ایشان قصد ازدواج با شما را نداشتند،فلذا کلا فراموشش کنید و بهتر است به خواستگارهای خوب دیگرتان فکر کنید.دوست عزیز ما برای این اینجور عشقایی رو تکذیب میکنیم چون که خودمون هم یه روزگاری 17 سالمون بودهوقتی آدم میرسه به 20 سالگی نگاه به پشت سرش میکنه میگه خدا رو شکر فلان کار و فلان کار رو انجام ندادم و در واقع اون موقع به حکمتش پی میبرهوقتی 25 سالت میشه و نگاه به 20 سالگی میکنی میگی خدایا شکرت که فلان کار به ضررم بود و تو جلوی من رو گرفتی و نتونستم انجام بدم وگرنه الان بدبخت شده بودم دوست عزیز شما اول راه جوونی هستی، فکر کردی همه چی تو ازدواجه؟ هر کی ازدواج کرد خوشبخت شد؟تو الان باید توی مسافرت و گردش و تفریح و بگو بخند با دوستات باشیازدواج یه تعهد سنگینیه که تا واردش نشی متوجه نمیشی، بچه بازی که نیستتو از ازدواج فقط سکسشو میبینی و بوس بوس کردنشو میبینیتو این دوره اینقدر انزوا ایجاد شده با این اینترنت و گوشی و اینقدر هم اطلاعاتی که نباید بدونن دارن که دچار بلوغ زودرس میشن و پسر 17 ساله میخواد زن بگیره و به اصطلاح عاشق شدهبرو خوشی کن عزیز من، مطمئن باش ازدواج کنی یه احساس بدی بهت دست میده بعد از چند ماهاون موقع یه زن افتاده به گردنت و دوستای مجردت رو هم میبینی که آزادن و دارن خوشی میکنناون موقع است که دیگه راه برگشت نیست و حسرت میخورین ماجرا به ضرر هر دو طرف تموم میشهتو دوران دانشگاه دازدواج مجدد بعد از طلاق و گزینه های احتمالی روی میز که یکیشونم پسر خالتون ممکنه باشه یه مسئله دیگست...
به امید اینکه با پسرخالت
ازدواجکنی، از شوهرت طلاقا کمال تاسف زیاد، اشتباه جوانان ما این است که اول عاشق میشوند و سپس فکر میکنند.
این را بدانید اگر عشق بیاید دیگر عقل کار نمی‌کند. اصرار بی‌دلیل جوانان، هم خودشان را دچار مشکل می‌کند، هم برای دیگران مشکل درست می‌کند.سوال: لطف می‌فرمایید: مبنای شرعی و علمی این جمله"هیچ چیزی مثل عشقِ اول نیست." را بیان کنید؟!یقین بدانید دختر خانم قبلی، همان طور که خودتان فرمودید، شما را اصلاً دوست نداشته است و به راحتی هم شما را فراموش کرده است. لذا عاقلانه و شرعی این است که شما هم ایشان را فراموش کنید و درست و دقیق به موردِ دوم فکر کنید و درست و دقیق همدیگر را بشناسید که انشاءالله با ایشان
ازدواجموفقی داشته باشید.
بله وقتی شناخت و
ازدواجصحیحی داشته باشید و خودتان هم کمک کنید، حتماً ایشان را فراموش خواهید کرد. باید واقع گرا باشید و قبول کنید که ایشان هم کفو خودش را پیدا کرده است و با ایشان خوشبخت می شود و شما هم با هم کفو خودتان خوشبخت خواهید شد انشاءالله. وفقکم الله
حرف گوش نمیداد و لجباز به تمام معناخلاصه چند جا رفت خواستگاری و بالاخره عقد کرد .روزی که تو دانشگاه با حلقه اومد اون دختر تا حلقه رو دید رنگش سرخ شد و خیلی ناراحت و کلاسو ترک کرد و تا چند جلسه کلاسارو نمیاومد یا اگر می اومد دیر میاومد و زود میرفتهمه اینها رو گفتم که بدونید یه رفتار غیر منطقی چه از طرف پسر و چه دختر میتونه تا مدتها در زندگی آدم اثر بزاره چقدر خوبه همون موقع که پسر میاد جلو دختر اگر مشکلی بحجاب از واجبات و ضروریات دین اسلام است و دو بخش کمیّت و کیفیّت دارد. از لحاظ کمیّت، خانم‌ها باید در حضور نامحرم غیر از گردی صورت و دست‌ها از مچ به پایین، بقیه قسمت‌های بدن را بپوشانند؛ البته گردی صورت و دستببین دوست عزیز اولا بهت بگم دقیقا مشکل
ازدواج.کردنت همینه که هیچ مشکلی برای ازدواج نداری :-) منظورم اینه که وقتی یه دختر همه شرایطش برای ازدواج کردن خوب باشه ویه کیس ایده آل به حساب بیاد، اتفاقا خیلی سختتر ازدواج میکنه چون هم خودش سختگیرتر میشه و به هرکسی جواب مثبت نمیده هم اینکه خیلی پسرها که اونو میخوان پاپیش نمیزارن چون میترسن جواب منفی بشنون!! علت اینکه میگی دوستایی که ازتو پایینتر بودن راحت ازدواج کردن دقیقاهمین موضوعه :-)
بعدشم خیلی کارخوبی میکنی که باکسی دوست نمیشی، اگه طرف میگه موقعیت
ازدواجندارم بیخود وقتت رو باهاش هدرنده، شماباید باکسی آشنا بشی که قصدش ازدواجه و سر حرفش هست
درمورد طلسم و بخت بستنم که گفتی، من کامل رد نمیکنم چون میدونم جادو و طلسم وجود داره ولی خییییلی کم پیش میاد اینجور مسائل، درمورد اون خواستگارت که دم بله برون به هم خورده من یه عقیده بهتری دررم، من کلا معتقدم از اونجاییکه
ازدواجنقش مهمی تیعنی فرض رو بر این بزار که پسر خاله ای وجود نداره . بازهم تصمیم به طلاق داری ؟ خوبیها و بدیهای شوهرت رو کنار هم بزار و ببین کفه کدوم سنگین تره البته زندگی کردن با یه آدم غیر مستقل و ضعیف که محرم اسرار شریک زندگیش نیست خییلی سخته . ولی اگر در خودت میبینی که بتونی اونو تغییر بدی شک به دلت راه نده .
بالاخره پسرخالت در حال حاضر حکم نسیه رو داره , آدم که نقد رو ول نمیکنه نسیه رو بچسبه . روی تصمیم گیریت در مورد آینده اصلا اصلا روی پسر خالت حساب نکن ( منظورم این نیست که اون دروغ میگه و یا .. : بخاطر اون تصمیم نگیر .) منظورم اینه که طوری تصمیم بگیر که روزی اگر اون هم نبود توی زندگیت , پشیمون نشی از تصمیمی که گرفتی . no
و زندگی نداره.
در مورد اقاپسر بگم چون بد دهنه احتمالش خیلییییی زیاده بعد از
ازدواجبیشتر بشه ،بدبینی هم مشکل کمی نیست. بنابراین ترکش به نظر میاد بهتر باشه . اگه تو فامیل شوهر بد دهن دارین از زنش بپرس ایا قبل ازدواجم همینجوری بود؟ احتمال خیلی زیاد میگه نه چون اگر بددهن بود زنش نمیشد. سختی که الان برای ترکش بکشی به مراتب کمتر از زمانی هست برای طلاق بکشی. به نظرم یک دفعه رابطت رو قطع کن البته دلیل این کارت رو هم بگو تا واسه نفر بعد خودشو اصلاح کنه.
همد که حجاب ایشان خواستحالا کلا پسرخاله رو فراموش کنیم.فقط میخوام بپردازم به شوهرم.یه نگاه به 4 مورد از مشکلاتم که پایین ذکر کردم بندازین،خوشحال میشم مجدد نظراتتون رو بشنوم:
1.حقیقتش من هیچ وقت نتونستم پیش شوهرم اونطور که دوست دارم عشوه بیام و ناز کنم چون اون یه پسر لوسه.اینقدر لوس و خنکه که بیشتر ازش دوری میکنم تا خودشو جمع کنه.
2. باتوجه به اینکه 4ساله توعقدیم واین آقا هنوز نتونسته منو ببره سرخونه زندگیم،پول تو حسابشه ولی نه خونه میخره نه ماشین و نه برای من خرج میکنه چون میترسه شکست بخوره!!دختر خوب شما بابت این کلاسها که میری هزینه دادی من یه اصطلاحی دارم میگشما دو سال به دختر خانمی علاقه مند بودی و رابطه برقرار نکردی و خواستید از طرف خانواده اقدام کنید کار بسیار خوب و عاقلانه ای کرده اید و قابل ستایش است.شما چون مساله را با خانواده در میان نگذاشتید و دختر خانم خواستگار داشت و شما از رسیدن به او نا امید شده اید که نباید قید
ازدواجرا بزنید و بگویید شاید ازدواج نکنم. شما گفتید در ازدواج جدای از نیاز جنسی، نیاز عاطفی دارید. شما برای رفع نیاز عاطفی خود نیاز به ازدواج دارید. باید یک همدم، همراه و همسر خوب را برای پیمودن مسیر زندگی انتخاب کنید.شما از رسیدن به دخترخانم نا امید شده اید و این می تونه کمک زیادی به شما بکنه که او را فراموش کنید و برای فراموش کردن باید چیزهایی که شما را یاد او می اندازد و یا جاهایی که ممکن است او را ببینید نروید. به اعضای خانواده بیشتر محبت کنید، خود را به حدی مشغول کنید تا وقت فکر کردن به او را نداشته باشید و همچنین اوقات فراغت را با یادگیری مهارتهای هنری، مهارتهای زندگی، تفریح و بازی و مطالعه و ... پر کنید و از تنهایی بپرهیزید، اعتقادات دینی خود را از طریق مطالعه، شرکت در جلسات دینی، خواندن قرآن، خواندن ادعیه‌های وارده به خصوص دعای توسل و دعای کمیل، خواندن اذکاری همچون صلوات، استغفرالله ربی و اتوب الیک، ارتقاء دهید.هرچه زودتر با فرد مناسب ازدواج کنید؛ چون اولا: محبت جدید محبت قبلی را کم رنگ می‌کند ثانیا: نیاز شما را به عشق و محبت جنس مخالف رفع می‌کند.شما باید به این هم توجه کنی که شما به او علاقه مند بودی اگر خواستگاری می رفتی جواب او هم مثبت بود؟ و یا خانواده ها موافقت می کردند؟ یا اینکه شاید از نظر آزمایش خون به مشکل می خوردید؟ و دلایل دیگر که شاید باز با خواستگاری هم به او نمی رسیدید.صبوری هست که میشه حلش کرد در وجودشان رونق داده و برای موفقیت های بیشتر آماده سازی نمائید.در پست های قبل نیز در باب عصبانیت و پرخاشگری همسران تذکر دادیم که :چون در دوران عقد و نامزدی رابطه جنسی کاملی صورت نمی‌گیرد و از طرفی خود این مسئله یک اکسیر آرامش دهنده برای مردم محسوب میشود بعد ازدواج ناهمگونی روانی ایشان سیار کاهش پیدا خوهد کرد.سعی کنید تفریحات بیرون از منزلتان را بیشتر کرده و کمتر ایشان را با خانواده روبرو کنید و اگر بتوانید عزت و احترام خاصی را در بین خانواده خودتان برای ایشان ایجاد کنید بسیاببینید ازدواج و زندگی مشترک صرفا همین عشق و عاشقیه که شما در صحبت هات اشاره کردی نیست . اینکه یکی پیدا بشه به دلمون خیلی بچسبه و ما از درون حاضر باشیم جونمونو بدیم و اینگونه زندگی خوشی رو بسازیم ....اینکه به دنبال فردی باشیم دست نیافتنی ، یه جور ارضای حس موفقیت و پیروزی برای ماست و نینکه صلاح خودتان را به خدا واگذار کردید، بهترین کار را انجام داده‌اید. تفویض الامر الیه؛ یعنی تمام امور را به خدا واگذار کردن که در آموزه های دینی، دعاها و احادیث و روایات بسیار توصیه و تاکید شده است که نیاز به بحث مفصل دارد... . اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه.البته همان طور که می دانید ناامیدی از رحمت خدا یکی از اکبر کبائر است و گناهی بسیار بزرگ است. لذا امید به رحمت خدا هم همان طور که دارید، ادامه دهید و امیدوار باشید و هرگز از ذکر و دعا و توسلات غافل نشوید.برای رفع مشکلات احتمالی باید تدابیری اندیشیده شود. خود را به امور هنری، تفریحات سالم، ورزش نرم و مناسب، صله رحم، ایجاد ارتباط قوی با فامیل و خانواده محترم، افزایش مهارتهای زندگی، افزایش مطالعات اعتقادی و تقویت باورهای دینی و مذهبی، حضور در محافل و مجالس با حفظ وقار و متانت، از همه مهمتر دوری از ایده آل گرایی.
هر خواستگاری که شرایط نسبی و اولیه اصلی را داشت، اجازه دهید به خواستگاری بیاید. این لینکها را هم مطالعه فرمایید. دعاگوی شما هستیم. وفقکم اللهزم نیست و ثروت هم اگر باشه خوبه یعنی جزو ملاک های اصلی برای زندگی نیست و شما با پول نمی توانید محبت بخرید و خوشبخت شوید.2- سعی کنید او را با دلیل قانع کنید که
ازدواجشما به صلاح نیست و رابطه را یک دفعه و به طور کامل قطع کنید تا زودتر نا امید شود و شما را فراموش کند وگرنه ممکن است تا سالها ازدواج نکند البته اگر احتمال می دهید بلایی سر خودش بیاورد به صورت تدریجی از او فاصله بگیرید. البته قطع کردن رابطه خیلی سخته اما بعد از قطن به بخت بستن هیچ اعتقادی ندارم اینها یه سری تلقین بیخود هست کاسلام و احترام سوال یکی از دوستان رو مینویسم.دختری 25 ساله تحصیل کرده و با کمالات و محجبه و مذهبی و تقریبا پر خاستگار و سخت پسند هستن .(با توجه به شناختی که ازشون دارم )،که طبق گففته های خودش کمتر کسی از خاستگارهاش مورد پسند قلبیش بودن اونها هم به مشکل خوردن، حالا به دلیل عجول بودن خانواده در امر ازدواج تصمیم به ازدواج با پسری گرفتند که هیچ گونه علاقه ای به شخص ندارد و نمی تواند به عنوان شوهر بپذیردش دلایلش رو هم اینگونه مطرح کرده که چون پسر شایسته ای از نظر کارو تحصیلات و خانواده و اخلاق و ایمان هست قبول کرده تنها مشکل ایشون قدکوتاه و ریزه بودن نسبت به تقریبا 80% آقایون هستش که همین مشکل باعث شده دوست بنده نسبت به ایشون احساس همسری نداشته باشه و نگاهش به ایشون نتونه به عنوان تکیه گاه و همسر آینده باشه ولی با توجه به سنش و تهدیدات خانوادش قرار عقد گذاشتن من نگران این دوستمون هستم و میخاستم ازتون کمک و نظر بخام که آیا این عمل درسته؟با توجه به شرایط خانوادگی دوستمون؟ضمن اینکه از نظر خصوصیات اخلاقی هم زیاد مورد پذیرشش نبوده و حداقل ها رو درنظر گرفته چطور میتونم بهش کمک کنم؟ادامه دهد؟! این چه فرد محترم و قابل اعتمادی است که با قلب و دل دختر مردم بازی می کند و مثلاً فرد محترم و قابل اعتمادی هم هست؟!
اگر ایشان دارای این چنین صفات خوبی هستند! لطف کنند و رابطه را قطع کنند و رسماً اقدام به خواستگاری کنند و شما هم نباید این راه را می رفتید و در چنین ارتباطاتی دخترها بیشتر مقصر هستند؛ چون که خانواده را در جریان قرار نمی‌دهند و بعداً به شدت پشیمان میشوند.
همان طور که همه می دانیم مرد طالب و زن مطلوب است و این مرد است که باید ابتدا به ساکن، قدم جلو بگذارد و رسماً اظهار علاقه و خواستگاری کند.
بارها عرض کردیم که نباید اول دلبسته و عاشق شوید که مطمئن باشید بعداً نمی‌توانید درست از عقلتان استفاده کنید و لذا دچار خطای محاسباتی می‌شوید. بهترین کار اولاً قطع رابطه(پیام، تلفن و دیدار...) است.در مورد اینکه شما از کجا بدانید که قصد ایشان از این رابطه چیست؟ اگر امکان دارد و باعث آبروریزی نخواهد شد، یک واسطه امین پیدا کنید تادرصد اینکه آقایون سرد باشن پایین. و بخاطر اینکه خانواده شما بسته هست ممکن نشانه های از گرمی در آنها را شما نمیبینی. خود من پسری هستم بسیار گرمم ولی طوری رفتار میکنم که خیلی ها فکر میکنند سرد هستم و سنم هم بالای سی سال هست و تمام شرایط
ازدواجرا هم دارم حالا به دلایل مختلفی نشد که تا الان ازدواج کنم پس ربطی به این نگرانی شما نداره. ولی به هیچ وجه خودتون سوال نکنید بخصوص که ازدواج فامیلی هست بلکه برین یک مشاور خوب و بخاهید که اون بهتون کمک کن.و اگر همچنان بر مواضع خودتون بمونید و مک نکنید که اگر دوستتان بخواهد بحث ازدواج با آن آقا را دنبال کند تنها راه و مسیر آن از کانال خانواده هاست وگرنه اقدام برای آشنایی به دور از اطلاع خانواده ها که رکن منطقی و عقلانی ازدواج فرزندان هستند٬ بسیار خطرناک و خسارات آن گاها جبران ناپذیر است.در آشناییهایی که به دور از چشم والدین صورت میگیرد هر چند که این آشنایی به جهت ازدواج باشد٬به دلیل وجود عواطف و احساسات شدید گاها بدون اینکه دختر و پسر به صورت منطقی تمام جوانب امر را دقیق بررسی کنند وابسته و دلباخته طرف مقابلشان میشوند و در تصمیم گیریهای بعدی دچار مشکل میگردند که در اینجا حضور والدین از ابتدا به این مساله تعادل میبخشد خصوصا که خود والدین نیز به عنوان افراد اصلی در این ازدواج باید نظرشان حتما لحاظ گردد.توصیه ما به دوست شما این است که اگر به خواستگاری آن آقا نظر دارند و آن را منتفی ندانسته اند این ارتباط را به این شکل قطع کنند و فقط آن را از کانال خانواده ها دنبال کنند.با آروزی توفیقات روزافزون برای شما
د از دختر خانم برای بار اول و در مرحله بعد , آوردن داماد به همراه خود ؛ برای همه دخترها رخ داده
معمولا هم اینجور برخوردا به سرانجام نمیرسه چون اینجور مادر و خواهرها ثابت کردن که نظر خودشون خییییییییییلی مهمتر از پسرشونه
اینجور آدمها خیلی سطحی نگر و ظاهر بین هستن
معمولا دختر و خانوادشو به لحاظ آپشنهای مختلف مثل زیبایی مایملک و .. نمره میدن . آدمایی که ازین دسته هستن همون بهتر که برن و پشت سرشون رو هم نگاه کنن .
من خودم خواستگاری داشتم که از لحاظ تحصیلات از من کمتر از لحاظ چهره در یک سطح از لحاظ های دیگه هم همینطور شغل درآمد خیلی مناسبی نداشت
/ ما توی پارک قرار گذاشتیم برای دیدار اول ؛ پسرشون پسند کرده بود اما مادرشون از لحظه اول چهرش در هم بود , چیزی هم که سوال فرمودن مقدار دارایی و شغل و درآمد من بود frown
یه سویچم مدام توی دستش ازین دست به اون دست میشد ( مامان آقا پسر رو میگم ) خیلی هم ادعای خانواده موفق و برازنده و دارا رو داشتن این مادر و فرزند . جالبه همین خانواده مودب و موفق برای ما یه آب معدنی هم توی گرما خرداد ماه نخریدن sad موقع برگشت حتی یه تعارف خشک و خالی نکردن که ما رو تا یه جایی برسونن .
این یه موردش بود و ازین دست من زیاد داشتم laughمن یه اعتقادی دارم که آدمها همیشه خودشون رو لو میدن حتی در کوچکترین برخوردها هم میشه اینو تشخیص داد
مثل همین مورد بالا
کافیه آدم سرخودشو شیره نماله خانمی که کیفش دستشه چه لزومی داره سویچ بگیره دست و مدام باهاش بازی کنه ؟؟؟ چه لزومی داره به جای هزار تا سوال ,ازکار و شغل و درآمد من بپرسه ؟ این خانواده مشخص بود آدمهای مادیاتی هستن و البته ندید بدید ( خانواده ای که دستش به دهنش برسه و اصیل باشه اصلا چشم به دوزار دهشاهی عروسش نداره )
پسرشون ادعای مذهبی و مقید بودن و بسیار کاری بودن داشت , یه پسر متدین و مذهبی و *کاری* ناخن های دوسانتی مانیکور شده تمیز نداره . والله دوستان حالا نیاین بگین چه ربطی داره , منم یه پسر مذهبی ام اما دور موهامو سفیدمیکنم . اصل بحث رو بچسبین .
منظورم اینه که با دقت کردن به ظاهر طرف مقابل به حرفهایی که میزنه به حتی حرکات و طرز نگاه کردن , خیلی چیزها دستتون میاد . و اما در مورد رفتار شما :شما چه از خواستگارت خوشت بیاد و چه نیاد و چه اونا خوششون بیاد و چه نیاد ؛ رفتار شما بیانگر شخصیت شماست .
با خواستگار ها بر اساس میزان علاقشون نسبت به خودت رفتار نکن , بلکه اون رفتاری رو داشته باش که نشون دهنده شخصیت تو و خانوادته .
رم را هم برای دل آدمها زندگی می کردم ، بیشتر گوش می کردم ، بهتر نگاهشان می کردم ... شاید باورتان نشود ، من هنوز هم نمی دانم چگونه می شود ابراز عشق کرد ، حتی نمی دانم عشق چیست ، چه حسیست تنها می دانم عشق نعمت باشکوهی بود که اگر درون قلبم بود من بهتر از اینها زندگی می کردم ، بهتر از اینها می مردم . من تنها می دانم عشق حس عجیبیست که آدمها را بزرگتر می کند . درست است که می گویند با عشق قلب سریعتر می زند ، رنگ آدم بی هوا می پرد ، حس از دست و پای آدم می رود اما همانها می گویند عشق اعجاز زندگیست ، کاش من هم از این معجزه چیزی می فهمیدم ....کاش همین حالا یکی بیاید تمام ثروت مرا بردارد و به جایش آرام حتی شده به دروغ ! درون گوشم زمزمه کند دوستم دارد ، کاش یکی بیاید و در این تنهایی پر از مرگ مرا از تنهایی و تنهایی را از من نجات دهد ، بیاید و به من بگوید که روزی مرا دوست داشته است ، بگوید بعد از مرگ همواره به خاطرش خواهم ماند ، بگوید وقتی تو نباشی چیزی از این زندگی ، چیزی از این دنیا ، از این روزها کم می شود . راستی من کجای دنیا بودم ؟ آهای آدمها ، کسی مرا یادش هست ؟؟؟ اگر هست تو را به خدا یکی بیاید و در این دقایق پر از تنهایی به من بگوید که مرا دوست داشته است ...
ده اما زمانیکه زیر سقف زندگی میروند و ناسازگاری پیش می اید و به طلاق ختم میشود وبا. اتفاق طلاق سعی میکنند که دیدگاهشون رو عوض کنند و سراغ کسی برن که مومن و مقید هستش ،اما چیزی که اینجا حاعز اهمیت این هستش که مومن بودن و باحجاب بودن دلیل برخوب بودن نیست و جلف و بی حجاب هم دلیل بر بد بودن نیست ما باید از خودمون بپرسیم دنبال چی هستیم و خودمان ایا ان ویژگی های اخلاقی که مدنظرمان هست راداریم یانه ؟ اگر من نمیتونم و شراین فکر منو داره ذره ذره آب میکنه...امشب هم دوباره دیدم اوشون رو...مهمونی بود اگه نمیرفتم رفتارای ان شب که گفتم بیشتر تو چشم بود...حالا من موندم و یه دنیا خاطره تک نفره...چه روزایی که به عشق رسیدن به اون بنده خدا مث چی درس نخوندم...امسال اولین سالی بود که فیزیک 20 شدم!!!
من نیاز جنسی هم دارم اما رابطه ی عاطفی که فکرشو میکردم خیلی بزرگتر و وسیع تر از مسایل جنسی بود...من فقط به مسیله جنسی
ازدواجفکر نمیکردم...یه همدم میخواستم...یه هم قدم...دنبال یه گوش برای شنیدن...یه دهن برای گفتن و یک شونه برای سرم بودم...بالطبع متقابلا خیلی بیشتر از نیاز خودم عاطفه خرج ایشون میکردم...مسیله جنسی فوق العاده پیش پا افتاده است اما نمیشه بگی نیست...مهم نیست برام چرا؟چون مسئله جنسی رو حتی با شخص دیگه ای هم میشه بر طرف کرد اما مسیله عاطفیش واقعا سخته...خیلی سخته با یکی دیگه ازدواج کنی و فکر یکی دیگه باشی...سخته...
من دارم فکر میکنم عایا من میتونم بشم علی سابق که به قول بر و بچ اراذل شیطونیاشو 100 تا عاقل هم نمیتونن کنترل کنن!!!انقد تغییر کرده رفتارم که واقعا خودم دارم متوجه تغییر در رفتار مامان بابام میشم...همش میخوان یجوری من رو خوش حال کنن...
بابام معمولا زیاده کارش...خونه نیست خیلی که عمق فاجعرو بفهمه اما کمی تا قسمتی ابری فهمیده...برگشته بود میگفت تو چه تفریحی داری؟!گفتم الان که کل تفریحم راه رفتن توی خیابون معروف شهرمونه(بعد کلاس)+موسیقی که تفریحیه+انیمیشن که کار اصلیم حساب میشه
گفت که اخر ماه بیا یه مقدار پول بت بدم خودتم بزار روش برو یه گوشی بخر...(گوشی فعلی خستس)یعنی من اونقد عوض شدم که بابامم در مواجهه با من انقدر عوض شده؟!؟!؟!
الان توی فکر اینم که قید ازدواجو بزنم... منت کشی میکنه ولی به دردسرش نمی ارزه.
یهویی تموم کردن هم به نظر من یه درد مشترک داره همونقدر که اون عذاب میکشه تو هم میکشی برای همین نگران نباش هر دو به یه اندازه عذاب میکشید ولی خیلی سخته عذاب وجدان هم نداره سعی کن به چیزهای خوب برای اینده ات فکر کنی.
ن پورد شغل به دخترها حق میدید البته بازم ازنظرمن توابنجور مواقع، موندن تو دوران عقد تا بهترشدن شرایط شغلی و مالی پسر میتونه مشکل رو حل کنه ولی خب شماهم فکرنکنید دختری که به خاطر شغل به شما جواب منفی میده، شمارو به خاطر پولتون میخواد، اینطورنیست اون فقط نگران آینده ست که چطوربدون پول زندگی کنه، اینجوروقتا اطمینان بخشی پسر میتونه به دختر اعتماد بده تا شرایط رو.بپذیره تا اوضاع بهتربشه
ولی درکل ازنظرمن باتوجه به اوضاع بد کاری واقتصادی حاکم بر جامعه واقعا دخترها و خانواده هاشون باید واقع بین باشن و تواین زمینه سختگیری نکنن، اگه همه جوونا تو ین مناسب
ازدواجکنن، جامعه نجات پیدامیکنه کنید و اگر خواستگار دیگری دارید به ایشان اجازه بدهید تا به خواستگاری بیاید. دعاگوی شما هستیم. وفقکم الله
هم است و والدین حتماً باید حساس شوند و
ازدواجهای که با نظارت خانواده تشکیل شده‌اند، غالباً کمتر دچار مشکل بوده‌اند. این لینکها را مطالعه فرمایید. وفقکم الله زنهایی که پشتوانه ندارند و در خانه مورد ظلم واقع میشوند چگونه دفاع کنه قول گرفت بهش فرصت بدم، گفت بیا یه مدت از شما الان تو جو این رابطه هستید و قادر به تصمیم گیری صحیح نیستید بقول یکی ازحسه خوبی نیست برا من قابله درکه حتی اگر از کسی دوباره خوشت بیاد سخته بتونه جای این احساسارو برات پر کنه سخته ولی شدنیه
احساسات خیلی پیچیده تر از اینه که بخوای بگی دیگه تکرار نمیشه چون ممکنه یکی تو زندگیت بیاد که احساست به این دخترخانوم در برابرش
حتی کم به نظر بیاد یا کلا اصلا به نظرت نیاد
و مطمئن باش دوست داشتنه دوطرفه انقد قدرت داره که بتونی این دوس داشتنه یه طرفه رو فراموش کنی
و یه جورایی حتی حس کنی همه مشکلات و ناراحتی هایی هم که داشتی برا این بوده که کمکت کنه تو مسیری قرار بگیری که به عشقه واقعیت برسی
توکل کن به خدا
ن از آنها است تا بتوانند جوانان را در این امر مهم و خطیر کمک کنند و جوانان با مشورت خانواده‌ها ان شاء الله بتوانند، بهترین انتخاب را کنند.خبعضی از دخترها خیلی به خانوادشون وابسته اند و بعضی ها هم فوق العاده به شهرشون وابسته اند و هیچ جور نمیتونن از شهرشون دور بشن حالا نه اینکه شدنی نباشه ولی نیاز به وقت بیشتری داره یعنی شما بیشتر باید وقت صرف کنید تا این خانوم رو راضی کنید به نظرم نگران نباشید همینکه خانواده خودش راضی اند نصفش حله فقط میمونه که شما اعتماد این خانوم رو جلب کنید و بهشون اعتماد بدین و دلگرمی که من برات بهترین شرایط رو فراهم میکنم و سعی میکنیم زود به زود سر بزنیم به خانوادت و یه کاری میکنم احساس دوری از خانواده نکنی و... اگه بهش اطمینان بدین صد درصد میاد.
به نظرم به این خانوم حق بدین چون
ازدواجبه اندازه کافی برای دخترها استرس داره که میخوان وارد یه دنیای جدید بشن و از خانوادشون جدا بشن حتی اگه همسایه دیوار به دیوار ماماناینکه گفتید طلا، مهریه و جهیزیه حق همسرتونه عرض کنم جهیزیه . مهریه بله حق همسر می باشد اما طلا جز حقوق خانم نمی باشد و اگر شما هم بهش طلا خریده باشید می تونید شکایت کنید و مطالبه نمایید مگر اینکه ان طلاها را از خونه پدرش اورده باشد در ان صورت در صورت اثبات در دادگاه می تواند طلاهایی که به شما داده ازتون پس بگیره.اما در مورد خونه عرض کنم ایشون هیچ حقی در خونه شما ندارد و نهایتا می تواند طلایی که از خونه پدرش اورده را اثبات کرده و از شما مطالبه کند
پیشنهاد می کنم اگر خیلی با مباحث حقوقی آشنا نیستید با وکیل خوب مشورت کنیدموفق باشید
ک اصول ابتدایی پیدا کنید وقتی اهداف و ملاک ها و اصول و فرعیات جایگاهش در زندگی تون مشخص بشه میتونید راحت تر تصمیم گیری کنید ، راحت تر عاشق شوید و راحت تر انتخاب کنید . و انتخابی صحیح و عاقلانه داشته باشید .به طور مثال مذهب ، چهره و تحصیلات اگر برای تان جزو ملاک هایتان باشد میتونید پیش از هر گونه اقدام احساسی به بررسی و تطبیق افراد با معیارهاتواگه عشق باشه ثروت نباشه زندگی شکست میخوره اگه ثروت باشه و عشق نباشه زندگی مفت نمی ارزه. کلا من میگم باید هردو به اندازه کافی باشن.
تموم کردن خیلی راحته میگی خانوادم اجازه نمیده من باهات
ازدواجکنم و بعد یه ذره ابغوره میگیری که من تو رو خیلی دوست دارم ها ولی متاسفم که خانواده راضی نمیشن اینطوری کمتر بهش بر میخوره.
به منت کشیش هم اهمیت ندین که راحت تر بتونید فراموشش کنید زندگی با یه ادم دمدمی مزاج خیلی سخته به خصوص الان که میخواد
ازدواجکنه منت کشی میکنه ولی بعدش دیگه منت کشی نمیکنه و همیشه تو باید معذرت خواهی کنی و بعدم خوبه که ادم دلرحمی هست که منت کشی میکنه ولی به دردسرش نمی ارزه.
یهویی تموم کردن هم به نظر من یه درد مشترک داره همونقدر که اون عذاب میکشه تو هم میکشی برای همین نگران نباش هر دو به یه اندازه عذاب میکشید ولی خیلی سخته عذاب وجدان هم نداره سعی کن به چیزهای خوب برای اینده ات فکر کنی.
ل اینکه ایشون هم درگذشته ازاین مسائل داشته باشن خیلی زیاده تازه اگه فعل حرام مرتکب نشده باشه!!
به نظرم هرچند سخته ولی سعی کن منطقی فکرکنی و اگه میتونی بااین قضیه.کناربیای، طلاق هم وجهه خوبی تو جامعه نداره متاسفانه ، بازهم تصمیم باخودته، امیدوارم تصمیم درستی برای زندگیتون بگیرید
موفق باشیدسی بدی به آدم دست میده ولی به نظر من باید هرکار که از نظر خودت درست و منطقیه رو انجام بدی نه اینکه اشتباه کنی تا دل دیگرانو به دست بیاری، دیگران فردا مسئول کارها و اشتباهات ما نیستن کاری هم انجام بدی که خودشون انتظار داشتن و سرت به سنگ بخوره مسخرت میکنن و میگن دیدی فلانی به چه روزی افتاد.
ازدواجبه این نیست که نرفتی یه شهر دیگه و موندی شهر خودت حتما با اونی که دلت میخواد ازدواج کنی من خودم موقع انتخاب رشتهیگه همین کم مونده بود شما بیاین مارو متهم کنین که کردین...
اولین و آخرین مظنونین این اتفاق بی دست و پا بودن، وابسته به جیب پدر بودن، و راحت طلب بودن، بی مسئولیت بودن، استفاده از لذت های بی دردسر جوانی بدون خرجی دادن همسر و غیره در آقایونه..البته ببخشیدا منظورم شما نبودی منم کلی گفتم!!!!آدم یه سوزن به خودش بزنه یه جوالدوز به مردم خیلیییییی بهتره...
مورد میاد تو جلسه خواستگاری میشینه رو میکنه به دختر خانوم همون روز اول!!!!! میگه خانوم چقدر از خرج خونه رو شما با حقوقت میخای تامین کنی؟شما کی کارت رسمی میشه؟امکان داره رسمی نشه؟الان چقد پول میگیری؟اگه رسمی نشی میخای چیکار کنی؟یه کلام نمی پرسه خانوم شما اصلا نماز میخونی؟اصلا خدا میشناسی؟
3 جلسه خواستگاری فقط حل همین موضوع چرخید خوب چرا باید به همچین پسر بی دست و پایی بله گفت؟
در مورد همون موضوعات مسخره!!!! وقت عمل اندازه شمام مششخص میشه جناب...همین موضوعات مسخره رو حاضرین ازش بگذرین؟البته که نه...
بنده خودم بهتر به قداست زن واقفم. مشکلم در رعایت نشدن این قداست از سوی جامعه و مردهاست..امان از روزی که شما آقایون با همسرتون اختلاف پیدا کنین...دیگه راه، کلک، انگ، و غیره تو دنیا نیست که بخواهین برین تا حق نفقه و مهریه زنو ندین...که اکثرا هم در ندادن مهریه موفق هستینر مورد عصبانیت و کنترل خشم هست، مطالعه کند.(یا شما آماده کنید و در اختیار او بگذارید،یا با هم بخوانید)
به جای غرور و منم منم گفتن،یاد بدهید تواضع و ادب را جایگزین کند،چرا که هم خدا دوست دارد و هم خلق الله(چون یکی از منشا عصبانیت غرور و منم منم گفتن است)
از دوستان بددهن و عصبی او را حتما جدا کنید.
از فعالیت کاری زیاد او مانع شوید و یا از او بخداهید حتما طول روز استراحتی داشته باشد.
به تغذیه او برسید چون یکی از عوامل عصبی بودن ،گشنگی و تعغذیه نا مناسب هم است.
فهرست تکرار کلمات بد ،خصوصا الفاظی که خیلی تکرار می کند ، را لیست کنید و هر روز سعی کنید به مرور آنها را فراموش و یک کلمه جایگزین بگذارد،مثلا عادت کرده هی در هنگام عصبانیت بگویید بیشعور،از او بخواهید که بجای آن بگویید مثلا خوش انصاف و یا مرد حسابی،کلماتی که بار مثبت دارد،یک مدت زمانی از آن استفاده کند تا به مرور عادت کند.
هیچ عجله ای نکنید به مرور و بتدریج و با همت شما این مشکل حل می شود.
هر روز در مورد رفتارها و اصلاح آن با همدیگر صحبت کنید.(در هنگام صحبت خیلی مواظب باشید حالت سرزنش گونه نباشد)
هر پیشرفتی که از او می بینید او را آگاه و باخبر سازید و از او تشکر کنید(ابراز رضایت خودتان را نشان دهید)
ت جدی یا گاها سخت زندگی رو ترسیم میکنند برای همین برای به تعادل رسیدن افک
مشاهده پست مشابه :
ملوس چت| چت روم| دوست یابی،فارسی چت،آذری چت www.malooschat.ir
به وبلاگ خود خوش امدید